سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

یا علی گـفتیم و راه عـشق را پیـموده‌ایم            در پــنـاه بــیــرق آل عــلـی آســوده‌ایــم
سربه روی خاک پای آل زهرا سوده‌ایم            از هـمان بـدو تـولـد سـامـرایی بـوده‌ایـم


گرچه حق این سینه‌ها را کربلایی آفرید
سـائـلان کــربـلا را سـامــرایـی آفــریـد

در غـریـبـسـتـان دنـیـا آشـنـای ما حـسن            کار مـاها نوکری، دنیا و عـقـبا با حسن
بـال پـرواز قـنـوتـم یا کـریـم و یا حـسن            سائلی از هرکسی باشد حـرام الا حـسن
مـجــتـبـای دوم ایـن خـانــواده الـدخـیـل
کار این سائل به لطف تو فـتاده الدخـیل

بهترین انگـیزه صوم صلات ابـروی تو            یک جهان دارد مسلمان پیچش گیسوی تو
هرکه را اقـبال باشـد تا بـبـیـنـد روی تو            می‌کشد هو یاعلی هویا علی در کوی تو

دل حسن دلبر حسن ساقی حسن ساغر حسن
هو حسن احمد حسن زهرا حسن حیدر حسن

می‌رسد از خاک راهت معجزات نو به نو            آسـمان از رد پـایت می‌کـنـد اخـتـر درو
رخت غم دارد به تن کعبه اگر آهش شنو            عاقـبت قـسمت نشد تا که بگردد دور تو

می‌رسد با دیدنت انگشت حیرت بر دهان
که خداوند آفریده یک خدا در این جهان

مدح تو با واژه‌ها غیر از خیالی خام نیست            هرچه می‌ریزد به پیمانه به جز اوهام نیست
مستی ما را به جز تصویر تو در جام نیست
            هرکسی جان داده با عشق شما ناکام نیست

شأن هرکس می‌شود پـیدا زحـال والدین
مـادرت انـسـیة‌الـحـورا پـدر مرد حـنـین

ریخت برهم طعـم لبهای تو بازار عسل            چشم‌هایت را گـشودی آفـریده شد غـزل
زلـفهایت را شب یلـدا شده ضرب المثل            سجده بر محراب ابروی حسن خیرالعمل

هر دو عالم را بگردی گر پی می‌پروری
نیـست مثـل بـاده انگـورهـای عـسگـری

از فـلک بـاید تمـاشا کرد خـاک پـای تو            حق نشسته جای حق این جانشینی جای تو
روز محشر محشری دیگر قد و بالای تو            در قـیامت هم شفاعت حق نوکرهای تو

باری از عصیان به روی دوش آوردم کریم
بار کـج این بـارآمد از صـراط مستـقـیم

مژه‌هایت صف کشیده تا کند غـارتگری            تیغ ابرو را کـشیدی جان به لبهـا آوری
با اشارات نظـر داری تو فـتح خـیـبـری            حیدری تو حیدری تو حـیدری تو حیدری

چـشم‌هایت را بهـشت جـاودانی گـفته‌اند
زلف‌هایت را مسـیر زندگـانی گـفـته‌انـد

دامنت را گـستراندی آسمانها کـشف شد            زیر سایه سار پلکت کهکشانها کشف شد
حد جودت تا عیان شد بی‌کرانها کشف شد            تا که بشناسم شما را هفت خوانها کشف شد
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ای آشنا
قـدر تو مجهـول مـانـده ای امـام سـامرا

السلام ای صاحب صحن سرای بی‌کسی            آشـنــای غــربـتـی و آشـنــای بـی‌کـسـی
آن در دیـوارهـا گـشـتـه بـنـای بی‌کـسی            می‌رسد از خشت خشت آن صدای بی‌کسی
ای فدای تو و آن صحـن سرای خلـوتت
جای دارد جـان دهـم آقـا برای غـربـتت

چرخش چشم تو برده چرخ را در زیر دین            آفرینش را حریم با صفایت زیب و زین
سامـرایت پایـتخـت عـاشـقی در عالـمین            تا حسن آید پس از او می‌رسد نام حسین

بین زندان تیغ صلحت مانده در بین نیام
آخـر سر با حـسینت می‌رسـد روز قـیام

دست بر پهلوگرفتی مثل مادر وای وای            مثل او قامت کمانی ای صنوبر وای وای
پیکرت می‌سوزد از تب بین بستر وای وای            ازعطش وای از جگر گردیده پرپر وای وای
لرزه افتاده به دستت آب خوردن مشکل است
با لب تشنه خدایا جان سپردن مشکل است

از عطش آهی بلند است از تمام پیکرت            کـودکـت با کـاسه آبی رسـیـده در بـرت
بر روی دامن گرفته این دم آخـر سرت            نوش جان آبی بنوش از مهر زهرا مادرت
نوش جان آبی بنـوش آه ای امام عالمین
نوش جان تر کن لبت را یاد لبهای حسین

گرچه عمر تو گذشته روز وشب در بین بند            از لبت غم گرچه نخل خنده را از ریشه کند
حال روی دست طفلت چشم هایت را ببند            جان بده آرام در آغـوش او دیگـر بخـند
مثل آن شش‌ماهه که بر روی آغوش پدر
خنده بر روی لبانش بود و میزد بال و پر

نقد و بررسی